خیابانها را بلد شدم
ماشینها را، مغازهها را رنگهای چراغ قرمز را
جدول ضرب را حتی و دیگر در راه هیچ مدرسهای گم نمیشوم, ولی...
هنوز گاهی میان آدمها گم میشوم آدمها را بلد نیستم...
نظرات شما عزیزان:
باید باشد بهانه هایی که نبودشان نابودت کنند...
مثل :خنده های کسی,نگاه خاصی,صدایی...
چشمهایی,
تکه کلامهایی....
اصلا ادم باید برای خودش
نیمکت دو نفره ای داشته باشد ...
تاعصر به عصربه ان سربزند....
شب که شدبایدشب بخیرهایی را بشنود....
باید باشند کوچه ها وخیابان و پیاده رو های که...
از قدمهایت خسته شده اند.....
فنجان های قهوه ای که فالشان عشق باشد....
میزی در کافی شاپ باید شاهد خاطرات ادم باشد...
باید باشند ریتم ها وموسیقی هایی که دگرگونت کنند...
حتی بوی عطری خاص درزندگیت حس شود...
دست خطی که دلت را بلرزاند....
عکس که اشکت را دراورد......
باید باشد.
اینکه نامـــــــــــش
زندگـــیـــست
مرا کــــشت
حـــیــــران مانده ام
آنکه نامــــش مـــرگ است
با مــــن چــــه می کند...!
پاسخ: خوب ببین... زندگی زیباست... رنگارنگ است... روزها خوبند... ماه ها بهترند... و سالها عالی ترند... می گذرند.... و تو تمامی خوبی ها را تجربه میکنی... قدم هایت که ایستاد... روبرویِ خدایی... رویِ ماهِ خدا را همانجا ببوس ;)